loading...

یادداشتهای پراکنده

معراج,عروج,حضرت عیسی(ع),پیامبر اکرم(ص),

محمدرضااسدی بازدید : 73 جمعه 09 دی 1401 زمان : 12:17 نظرات (0)

گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده و خداوند به سؤال پیامبر اکرم(ص) در مورد افضل اعمال که توکل بر خدا و راضی بودن به رضای خداست پاسخ داده و در تکمیل جواب به مطالبی اشاره فرمود که به اختصار بیان گردید.

در ادامه خداوند از رفتار سه بنده اظهار تعجب فرمود که مورد اول را بیان کردیم. در این بحث رفتار دو بنده دیگر را بررسی می کنیم. خداوند فرمود: « يا اَحْمَدُ؛ عَجِبْتُ مِنْ ثَلاثَةِ عَبيد: عَبد دَخَلَ في الصَّلوةِ وَ هُوَ يَعْلَمُ اِلى مَنْ يَرْفَعُ يَدَيْهِ وَ قُدّامَ مَنْ هُوَ وَ هُوَ يَنْعِسُ و عَجِبْتُ مِنْ عَبْد لَهُ قُوتُ يَوْم مِنَ الْحَشيشِ اَوْ غَيْرِهِ وَ هُوَ يَهْتَمُّ لِغَد و عَجِبْتُ مِنْ عَبْد لايَدْرى اَنّى راض عَنْهُ اَوْ ساخِطٌ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَضْحَكُ؛ اى احمد! از سه بنده در شگفتم: بنده اى که به نماز مى ایستد و مى داند دست به سوى چه کسى دراز کرده و در برابر چه کسى ایستاده است، امّا چرت مى زند و در شگفتم از بنده اى که خوراک روزش از گیاه یا غیر آن فراهم است و او در اهتمام روزى فرداست و در شگفتم از بنده اى که نمى داند من از او راضى هستم یا بر او خشمگینم و او مى خندد.»

نفر دوم کسی است که برای روزی فردای خود تلاش می کند. این اهتمام یا به صورت بخل دیده می شود یا حرص؛ یا در هزینه روزی امروز بخل می‌ورزد و از روزی امروز استفاده نمی کند و آن را برای برای فردا نگه می دارد بدون اینکه متوجه باشد خدای امروز، خدای فردا هم است

بی شک یکی از نیازهای اساسی موجودات زنده، روزی است و ترس از چگونگی تأمین آن در آینده یک نگرانی عمومی است؛ به شرطی که این نگرانی در حدّ متعارف باشد. اگر نگرانی از روزی بیش از حدّ معمول باشد، باعث افزایش فشار روحی شده و رضایت از زندگی را به خطر می‌اندازد.

اگر انسان یقین داشته باشد که: « إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتین‏؛ خداوند روزى ‏دهنده و صاحب قوّت و قدرت است.» (ذاریات، آیه58) به یک نوع احساس اطمینان و آرامش دست می‌یابد. در یک حدیث قدسی از خداوند نقل شده است می‌فرماید: «یَا ابْنَ آدَمَ خَلَقْتُکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ فَلَمْ أَعْیَ بِخَلْقِکَ أَوَ یُعْیِینِی رَغِیفٌ أَسُوقُهُ إِلَیْکَ فِی حِینِه‏؛ اى پسر آدم! من ابتدا که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریدم، برایم دشوار و سخت نبود، آیا در رساندن قرص نانى که در وقت خود به تو برسانم درمانده شده‌ام.»(عدة الداعی و نجاح الساعی، ص93)

و یا برای کسب روزی بیشتر، حریص است. می دانیم که حرص ­ـ مانند سایر صفات ـ یک سرمایه الهی است و برای یاری انسان در مسیر کمال در وجود قرار داده شده است تا در کسب خیر و دفع شر به انسان انگیزه بدهد به شرطی که در مسیر درست هدایت شود. اگر این صفت از مسیر صحیح خارج شود یکی از رذایل اخلاقی مهلک خواهد بود در این صورت انسان خیر خود را در کسب منافع دنیا خواهد دید برای بدست آوردن آن تلاش خواهد کرد. دنیا هم مانند آب شور است و تشنگی او سیری ناپذیری خواهد نمود؛ در نتیجه، تمام عمر انسان در این راه بیهوده صرف می شود. این همان حرصی است که در اسلام مذمت شده است.

انسان حریص به رزاق بودن خداوند یقین ندارد و چون نگران آینده است در جمع مال حریص می باشد. امیر مؤمنان علی (ع) سوء ظن به خدا را عامل آن می دانند: « انَّ البُخلَ وَ الجُبنَ وَ الحِرصَ غَرائِزٌ شَتّی یجمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ؛ بخل و ترس و حرص، غرایز مختلفی هستند که ریشه در بدگمانی به خدا دارند.»(نهج‏ البلاغه، نامه ۵۳)

حرص، از اموری است که سرچشمه بسیاری از گناهان ـ از جمله دروغ، عدم مراعات حلال و حرام، پایمال کردن حقوق مردم و آلوده شدن به انواع ظلم ـ می شود بنابر این کسی که دارای این خصلت ناپسند است باید برای نجات خود از عواقب شوم آن تلاش کند

نفر سوم فردی است که فارغ از همه چيز و غافل از نتایج رفتار خود در عيش و نوش خود است و مستانه می خندد. ‏اگرچه خوشرویی و خندان بودن از صفات پسندیده است ولی خندان بودن هم آدابی دارد باید ظاهری باشد نه از ته دل؛ امیرالمؤمنین علی(ع) در تبیین صفات مؤمنان به هجده صفت اشاره می کنند كه دو صفت اول، هماهنگى خاصى با هم دارند ایشان مى فرمايند: « المُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ؛ انسان باايمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست»(حکمت 333 نهج البلاغه) که این بیان اشاره به صبر اوست به طوری كه غم و اندوه خود را در دل نگه مى دارد و اندوه خود را به دوستان و معاشران منتقل نمى سازد و باعث ناراحتی دیگران نمی شود. در چهره اش چيزى جز شادى نيست، غم و اندوه را به خلوت خود نگه داشته است و در دل شب می گرید:

در کتاب خویش چون حی قدیر بندگان را گفت ولیبکو الکثیر

خیز و شب ها چشم دل بیدار کن گریه از خوف خدا بسیار کن

چون بگرید مؤمن از خوف خدا لرزه می افتد به عرش کبریا

گریه بر هر درد بی درمان دواست چشم گریان چشمه ی فیض خداست

از پی هر گریه آخر خنده ای است مرد آخر بین مبارک بنده ای است

آب کم جو، تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست

تا نگرید ابر کی خندد چمن تا نگرید طفل کی نوشد لبن

تا نگرید طفلک حلوا فروش بحر رحمت در نمی آید به جوش

ای برادر طفل، طفل چشم توست کام خود موقوف زاری دان نخست

که یک بزرگواری!! این مفهوم را تحریف کرده و مصراع جعلی آن را به شکل ضرب المثل در جامعه رواج داده است: « خنده بر هر درد بی درمان دواست.» درحالی که برای فهم شعر و منظور شاعر بایستی ابیات قبل و بعد هم بیان شود.

متأسفانه برخی افراد برای اینکه دوستان و حاضرین در جلسه را خوشحال کنند، خدا را از یاد می برند و هرچه را شنیدند و به ذهنشان می رسد بر زبان می آورند حال آنکه مؤمنان دغدغه‌ای جز رضایت حضرت حق ندارند. امام باقر(ع) در مورد گنجي که مال دو كودك يتيم بود و خضر(ع) و موسي(ع) ديوار را به خاطر آن بازسازی کردند می فرماید: « فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما قَالَ وَ اَللَّهِ مَا كَانَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لاَ فِضَّةٍ وَ مَا كَانَ إِلاَّ لَوْحاً فِيهِ كَلِمَاتٌ أَرْبَعٌ إِنِّي أَنَا اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا َ مُحَمَّدٌ رَسُولِي عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ قَلْبُهُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ كَيْفَ يَضْحَكُ سِنُّهُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَسْتَبْطِئُ اَللَّهَ فِي رِزْقِهِ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ يَرَى اَلنَّشْأَةَ اَلأُولَى كَيْفَ يُنْكِرُ اَلنَّشْأَةَ اَلأُخْرَى؛ به خدا سوگند كه نه گنج طلا بود و نه نقره و فقط صفحه اي بود كه چهار جمله بر آن نوشته بود: براستي كه من همان خدايي هستم كه جز من كسي سزاوار پرستش نيست و محمد فرستاده من است. در شگفتم از كسي كه يقين به مرگ دارد چگونه دلش شادان است و شگفتم از كسي كه يقين به حساب دارد چگونه لبش بخنده باز مي شود؟ و شگفتم از كسي كه به تقدير الهي يقين دارد چگونه خداي را در روزي دادن سست مي انگارد؟ و در شگفتم از كسي كه آفرينش دنيا را مي بيند چگونه زنده شدن عالم آخرت را انكار دارد؟»(بحار الأنوار، ج۱۳، ص۲۹۵)

مؤمن اگر در جایی هم مطلب خنده آوری شنید با قهقهه نمی خندد چرا که امام صادق(ع) فرمود: « القَهقَهَةُ مِن الشَّيطانِ؛ قهقهه زدن، كار شيطان است.»(اصول كافي، ج 2، ص664) بلکه تبسم می کند که آن حضرت فرمود: «ضِحْكُ اَلْمُؤْمِنِ تَبَسُّمٌ؛ خندۀ مؤمن تبسم است.»(تحف العقول، ج ۱، ص۳۶۶) تبسم یعنی خنده بی صدا به نحوی که فقط دندان های پیشین دیده شود.

محمدرضااسدی بازدید : 34 جمعه 14 مرداد 1401 زمان : 11:17 نظرات (0)

گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده و خداوند به سؤال پیامبر اکرم(ص) در مورد افضل اعمال که توکل بر خدا و راضی بودن به رضای خداست پاسخ داده و در تکمیل جواب به عوامل کسب محبوبیت اشاره فرمود. بعد توضیح داده: محبت خدا ذاتی است و تحت تآثیر اعمال مردم قرار نمی گیرد. خداوند فرمود: محبوبین درگاه الهی ویژه گی هایی دارند یک: همه چیز را با چشم خدایی می بینند. دو: به در هیچ کس نمی روند. سه: لقمه حرام نمی خورند. ادامه بحث:

نَعِیمُهُمْ فِی الدُّنْیا ذِکرِی وَ مَحَبَّتِی وَ رِضَائِی عَنْهُمْ یا أَحْمَدُ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَکونَ أَوْرَعَ النَّاسِ فَازْهَدْ فِی الدُّنْیا وَ ارْغَبْ فِی الْآخِرَةِ فَقَالَ إِلَهِی کیفَ أَزْهَدُ فِی الدُّنْیا فَقَالَ خُذْ مِنَ الدُّنْیا حَفْناً مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ اللِّبَاسِ وَ لَا تَدَّخِرْ لِغَدٍ وَ دُمْ عَلَی ذِکرِی... در دنیا به ذکر و محبت من غرق در نعمت‌اند و نهایت رضایت را از ایشان دارم. ‌ای احمد! اگر دوست می داری که با ورعترین مردم باشی، نسبت به دنیا زهد پیشه کن و به آخرت تمایل داشته باش. پرسید: خدایا چگونه زاهدترین باشم؟ فرمود: در دنیا اندکی از خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها و پوشیدنی‌ها برگیر و برای روز بعد ذخیره مکن و بر ذکر من مداومت نما.

در تأویل آیه: « فَلْيَنْظُرِ الإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ؛ پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد.»(سوره عبس، آیه۲۴) گفتیم که قرآن لایه لایه است. رسول گرامی اسلام فرمود: «إنَّ لِلقُرآنِ ظَهراً وبَطناً، ولِبَطنِهِ بَطنٌ إلى‌ سَبعَةِ أبطُنٍ» و ورد «سَبعينَ» و «سَبعَ مِائَةٍ» و «سَبعينَ ألفٍ» و غَيرُ ذلك؛ قرآن ظاهر و باطنى دارد، و باطن آن هم باطنى دارد، تا هفت باطن». و البته «هفتاد باطن» و «هفتصد باطن» و «هفتاد هزار باطن» و جز اينها [نيز] روايت شده است.(جامع الأسرار ومنبع الأنوار: ص 530)

یکی از لایه باطنی این آیه این است: انسان همچنانکه در انتخاب غذای جسم دقت می کند در انتخاب غذای روح نیز باید دقت کند. هر کتابی خواندنی نیست و هر سایتی رفتنی نیست و پای هر منبری نباید نشست.

می دانیم انسان ترکیبی از جسم و روح است. متأسفانه، بعضی روح را گرفته اند و جسم را رها کرده اند: کتاب انسان روح است نه جسد، تألیف: رئوف عبید. بعضی هم جسم را انتخاب کرده اند و کاری با روح ندارند؛ انواع کتابهای لاغری چاپ شده است و باشگاه بدنسازی ساخته شده . در حالی که روح و جسم لازم و ملزوم و مکمل هم هستند. مانند عروس و مادر شوهر نیستند که همدیگر را تحمل نکنند مانند زن و شوهرند که باید به پای هم پیر شوند. جسم یک نوع غذا می‌خواهد و روح هم به غذای دیگری نیازمند است، اگر غذای روح و بدن تأمین شود، انسان در مسیر معنویت قرار گرفته است، اما بسیاری افراد هنوز به این موضوع پی نبردند. غذای روح بعضی علم و بعضی موسیقی و ... و بعضی ذکر است. غذا و نعمت روح محبوبین ذکر و یاد خداست.

می دانیم که ذکر مراتبی دارد:

الف ـ ذکر زبانی؛ گفتن حمد و ثنای الهی با زبان، گرچه از تمام مراتب ذکر، نازل‌تر است ولی در عین حال مفید فایده است. مانند گفتن لا اله الا الله و یا حاضر و یا ناظر ...تسبیحات حضرت زهرا،‌ تسبیحات اربعه، که هر کدام ثواب خاصی دارد و اثر خاصی. باید مواظب بود که لقلقه زبان نشود.

ب ـ ذکر قلبی؛ توجه قلبی به خدا که در رفتار و گفتار خود را نشان می دهد. ذکر یاد خداست. منظور از : خوشا آنانکه دائم در نمازند این نیست که روزی هزار رکعت نماز می خوانند منظور این است که همیشه به یاد خد هستند خانه، کوچه ، بازار و اداره و... به بیان دیگر، در همه جا خدا را ناظر و شاهد اعمال و رفتار خود می دانند.

ورع یا پرهیزکاری و پارسایی، حالتی در وجود انسان است که به نگه‌داری کامل نفس و ترس از لغزش منجر می‌شود. ورع مقامی بالاتر از مقام تقوا است؛ چراکه در این حالت انسان از شبهات و حتی کارهای حلالی که ممکن است به گناه منجر شود، اجتناب می‌کند.

اگر چه ورع و تقوا در ظاهر به یک ‌معناست؛ اما با توجه به مراتب و درجات آن می توان گفت: تقوا که اجتناب از محرمات و انجام واجبات است مرتبه اول ورع می باشد.

اگر می خواهیم با ورع باشیم باید از خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها و پوشیدنی‌ها به حداقل قناعت کنیم و برای روز بعد ذخیره نکنیم

سؤالی که مطرح می شود این است که وقتی درآمد بیشتر از هزینه شد بقیه را چه کنیم؟ جواب این است که انفاق کنیم. اگر یک مسلمان حقوق شرعی خود ـ اعم از خمس و زکات و مال امام و صدقه و انفاق ـ را بپردازد اضافه نمی ماند. فقیری هم در جامعه اسلامی پیدا نمی شود علت اینکه در جامعه یک عده گرسنه اند این است که من و امثال من زیاد می خوریم. در حقیقت حق آنها می خوریم.

زهد به معنی نداشتن و نخوردن نیست بلکه داشتن و نخوردن است به بیان بهتر، به معنای بی‌رغبتی به دنیاست. زهد حالتی نفسانی است که موجب توجه به آخرت، بریدن از غیر خدا و روی‌آوری به خدا می‌شود. زهد با رهبانیت به معنای جدا شدن از مردم و نعمت‌های خدا تفاوت دارد. این که من مالک ماشین باشم هیچ اشکالی ندارد اشکال در این است ماشین مالک من بشود. فکر و ذکرم ماشین باشد اگر یک خش به ماشین افتاد سکته بکنم.

نمونه زهد کامل حضرت علی است؛ آن حضرت می توانستند به عنوان خلیفه مسلمین بهترین ها را بخورند و بهترین ها را بپوشند ولی نمی خوردند و نمی پوشیدند. در نامه ای به عثمان بن حنیف به آن اشاره فرموده اند: « أَلا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یقْتَدِی بِهِ وَ یسْتَضِی‌ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ؛ معلومت باد كه هر مأمومی را امامی است كه به او اقتدامی‌كند، و از نور علمش بهره می‌گیرد. آگاه باش امام شما از تمام دنیایش به دو جامه كهنه و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده است...»

در ادامه می نویسند: «‌ لَوْ شِئْتُ لاهْتَدَیتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَیهَاتَ أَنْ یغْلِبَنِی هَوَای وَ یقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیرِ الأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیمَامَةِ مَنْ لاطَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لاعَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ؛ اگر می‌خواستم هر آینه می‌توانستم به عسل مصفّا و مغز این گندم، و بافته‌های ابریشم راه برم، اما چه بعید است كه هوای نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهای لذیذ وادار نماید در حالی‌كه شاید در حجاز یا یمامه كسی زندگی كند كه برای او امیدی به یك قرص نان نیست، و سیری شكم را به یاد نداشته باشد...

در مورد رسول اکرم نیز نقل شده است که تنها یک پیراهن داشتند وقتی آن را انفاق نمودند لباس دیگری نداشتند که برای اقامه نماز به مسجد بیایند. درباره علت نزول آیه: « وَ لاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لاتَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا؛ و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشاده‏ دستى منما تا ملامت‏ شده و حسرت‏زده بر جاى مانى (سوره اسراء، آیه۲۹) گویند: «روزى پیامبر با اصحاب خویش نشسته بود در این میان کودکى آمد و گفت: یا رسول الله مادر من از شما پیراهن می‌خواهد. پیامبر هم جز پیراهنى که پوشیده بود پیراهن دیگرى نداشت لذا به کودک فرمود وقت دیگر بیا، کودک رفت و موضوع را به مادرش گفت: مادرش بار دیگر او را فرستاد و گفت: به پیامبر بگو مادرم مى گوید همان پیراهنى را که پوشیده دارى، به من بده. کودک پیام مادرش را به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: پیامبر به فوریت از جا برخاست و به خانه خود رفت و پیراهن خویش را از تن بدر آورد و به کودک داد و خود به حالت عریان در خانه نشست. موقع نماز شد، بلال صدا را به اذان بلند کرد مردم منتظر شدند که پیامبر براى نماز بیاید، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله نیامد مردم مضطر شدند لذا یک نفر را از میان خود به دنبال پیامبر فرستادند و وى را در خانه خود عریان یافتند، در همان حال جبرئیل آمد و این آیه را آورد. نخست او را از بخل و امساک از بخشش نهى نمود و به وى گفت: نه یکبارگى دست از انفاق و بخشش بدار و نه آنچه دارى بده بلکه راه میانه در پیش بگیر.»(تفسیر کشف الاسرار. ذیل آیه)...

محمدرضااسدی بازدید : 24 جمعه 31 تیر 1401 زمان : 10:14 نظرات (0)

گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده و خداوند به سؤال پیامبر اکرم(ص) در مورد افضل اعمال که توکل بر خدا و راضی بودن به رضای خداست پاسخ داده و در نکمیل جواب به عوامل کسب محبوبیت اشاره فرمود بعد توضیح داده محبت خدا ذاتی است و تحت تآثیر اعمال مردم قرار نمی گیرد. خداوند فرمودند محبوبین درگاه الهی ویژه هایی دارند یک همه چیز را با چشم خدایی می بینند ...

ادامه بحث: وَ لَمْ یرْفَعُوا الْحَوَائِجَ إِلَی الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِیفَةٌ مِنْ أَکلِ الْحَرَامِ

محبوبین خدا حاجات را خود را از دیگران نمی خواهند. اشاره شد که ما در بحث توحید ضعف اعتقادی داریم و خدا را کما هو حقه نشناخته ایم اگر بدانیم که : «... وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ ... فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد مى ‏آفريند و خدا بر هر چيزى تواناست.» (سوره مائده، آیه۱۷) و با اعتقاد بگوییم: « قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى.»(سوره آل عمران ، آیه ۲۶) ... وقتی رئیس جمهور میاد دو گونی نامه با خود نمی برد. ما حاجات خود را از خدا می خواهیم نه از رئیس جمهور

قران قصه های شنیدنی دارد بر خلاف ما که قصه می گوییم بچه بخوابد خداوند قصه می گوید ما را بیدار کند . از بین قصه های قرانی داستان حضرت موسی خیلی شنیدنی است:

فرعون دهها کودک را به قتل رساند تا حضرت موسی(ع) به دنیا نیاید.

گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

حضرت موسی(ع) در کاخ فرعون رشد یافت. یک روز بیرون از کاخ قدم می زد که یکی از بنی اسرائیل از او یاری خواست. موسی برای کنار زدن قبطی او را هل داد که از بد حادثه افتاد و مرد. دربایان دنبال موسی بودند که وی از مصر خارج شد. وی بدون توشه راه و سفر، با پای پیاده به سوی مَدْین روانه شد و چند روز بعد به آنجا رسید. در مَدْین، گروهی از مردم را در کنار چاهی دید که آب می‌کشیدند. در کنار آنها دو دختر را دید که دورتر از چاه ایستاده بودند. نزد آنها رفت و گفت: «چرا کنار ایستاده‌اید؟ چرا گوسفندهای خود را آب نمی‌دهید» دختران گفتند: « مردها بر سر چاه هستند» حضرت موسی(ع) با سطل سنگینی که چند نفر آن را می‌کشیدند، به تنهایی از آن چاه آب کشید و گوسفندهای ان دختران را آب داد.

حضرت موسی(ع) به زیر سایه‌ای رفت و به خدا گفت: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ؛ پروردگارا! هر خیر و نیکی به من برسانی، به آن نیازمندم.»

دختران سریع نزد پدر پیر خود که حضرت شعیب (ع) پیامبر بود، بازگشتند و ماجرا را تعریف کردند، شعیب یکی از دخترانش را نزد موسی (ع) فرستاد و گفت: «برو او را به خانه ما دعوت کن، تا مزد کارش را بدهم.» دختر در حالی‌که با نهایت حیا گام برمی‌داشت نزد او (ع) آمد و دعوت پدر را به او ابلاغ نمود.

موسی (ع) به سوی خانه شعیب حرکت کرد، در مسیر راه، دختر که برای راهنمایی، جلوتر حرکت می‌کرد، دربرابر باد قرار گرفت، باد لباسش را به بالا و پایین حرکت می‌داد، موسی (ع) به او گفت: «تو پشت سر من بیا، هرگاه از مسیر راه منحرف شدم، راهنمایی کن.»

به خانه رسیدند و بعد از شرح ماجرا، یکی از دختران شعیب (ع) گفت: «یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الأَمِینُ؛ ای پدر! او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی را که می‌توانی استخدام کنی همان کسی است که نیرومند و امین باشد.»

شعیب گفت: «نیرومندی او از این جهت است که او به تنهایی با سطل بزرگ آب کشید، ولی امین بودن او را از کجا فهمیدی؟» دختر جواب داد: در مسیر راه به من گفت: پشت‌سر من بیا تا باد لباس تو را بالا نزند، و این دلیل عفّت و پاکی و امین بودن او است.

حضرت شعیب به حضرت موسی گفت: «من می‌خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم» موسی حاجت خود را اعلام نکرد کلی گفت به هر خیری که نازل کنی محتاجم خداوند هم با کرامت خود سه حاجت موسی(اشتغال، ازدواج و مسکن) در یک لحظه برآورده ساخت.

از خدا خواست خداوند هم اجابت فرمود. البته خداوند کارهای خود را با اسباب انجام می دهد. آب دادن به دختران و پیشنهاد یکی از دختران و پیشنهاد حضرت شعیب وسیله شدند برای برآوردن حاجت موسی(ع) محبوبین حاجت خود را به در دیگران نمی برند.

نکته دوم: آنها به غذای خود توجه می کنند مواظب هستند لقمه حرام نخورند.

نیاز به غذا از جمله امور طبیعی انسان است. از دیدگاه اسلام، مال حرام اثرات سوئی بر جان، دل و خانواده انسان او می گذارد.

به تصرف غیر مجاز در اموال دیگران و کسب در آمد از طریق فروش اجناسی که خرید و فروش آن‌ها خلاف شرع مقدس است کسب مال حرام ‌گفته می شود و به آن خوردن مال حرام یا لقمه حرام می گوییم. مال حرام به سبب تاثیر شگرف منفی که در زندگی بشر دارد، یکی از مباحث مهم در فقه زندگی است. انسان مسلمان موظف است در آنچه به‌دست می‌آورد دقت نماید؛ چرا که هرچه به‌دست می‌آید و وارد زندگی انسان می‌گردد، با واسطه و یا بی‌واسطه، در غذای انسان وارد می‌شود و در درون شکم انسان جای می‌گیرد. وقتی لقمه حرام خورده شد هیچ عبادت و دعایی از انسان مورد قبول واقع نمی‌شود و او ناخواسته در سراشیبی سقوط قرار می‌گیرد.

در روز عاشورا وقتی که مردم به سخنان امام حسین (‌ع) گوش نمی دادند امام ‌فرمودند: «وای بر شما! چرا ساکت نمی‌شوید و سخن مرا گوش نمی‌کنید؛ در حالی که من شما را به راه هدایت دعوت می‌کنم؟ کسی که از من اطاعت کند، هدایت می‌شود و کسی که نافرمانی نماید، هلاک و کافر خواهد شد. شما مرا اطاعت نمی‌کنید، گوش به سخن من نمی‌دهید.» بعد حضرت در مورد علت آن می‌فرمای.د: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ؛ [۲۸]به تحقیق که شکم‌های شما از حرام پر شده و به قلب‌های شما مُهر (قساوت) زده شده است.»

بنابراین، از آیات و روایات استفاده می‌شود که اگر بخواهیم فرزندان سالم، متدیّن، خوش‌خلق و... داشته باشیم، ابتدا باید منبع اقتصادی نیازهای زندگی، حلال باشد و از لقمه‌ حرام پرهیز شود تا تعلیم و تربیت اثر گذار باشد.

یکی ازموضوعاتی که می شود تدبر کرد آیاتی است که در مورد خوردن و آشامیدن می باشد. همیشه کنار کلوا واشربوا مطلبی مطرح شده است: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ اى مردم از آنچه در زمين است‏ حلال و پاكيزه را بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست.»(سوره بقره، آیه۱۶۸) و : « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از نعمتهاى پاكيزه‏ اى كه روزى شما كرده‏ ايم بخوريد و اگر تنها او را مى ‏پرستيد خدا را شكر كنيد.»(سوره بقره، آیه۱۷۲) و همچنین: « وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ؛ و اوست كسى كه باغهايى با داربست و بدون داربست و خرمابن و كشتزار با ميوه ‏هاى گوناگون آن و زيتون و انار شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد از ميوه آن چون ثمر داد بخوريد و حق [بينوايان از] آن را روز بهره‏ بردارى از آن بدهيد و[لى] زياده‏ روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد.»(سوره انعام، آیه۱۴۱) و...

محمدرضااسدی بازدید : 83 یکشنبه 12 تیر 1401 زمان : 17:16 نظرات (0)

گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در جلسه پرسش و پاسخی که بین خدا و پیامبر اکرم(ص) در شب معراج اتفاق افتاد. رسول گرامی اسلام(ص) از افضل اعمال پرسیدند، که خداوند فرمود: توکل بر خدا و رضا به قسمت او... فلسفه سؤال رسیدن به محبوبیت در پیشگاه خدا بود که خداوند فرمود: من بر خودم واجب کرده ام این افراد را دوست داشته باشم:
1 ـ کسانی به خاطر من همدیگر را دوست دارند
۲ ـ به خاطر من نسبت به همدیگر عطوفت و مهربانی می کنند
۳ ـ به خاطر من صله رحم می کنند 
۴ ـ بر من توکل می کنند.
خداوند برای رفع ابهام احتمالی از ذهن پیامبر اکرم (ص) که ایشان تصور کنند این چهار مورد علت محبوبیت باشد توضیح می دهد: وَ لَیسَ لِمَحَبَّتِی عِلْه وَ لا غَایةٌ وَ لا نِهَایةٌ وَ کلَّمَا رَفَعْتُ لَهُمْ عِلْماً وَضَعْتُ لَهُمْ عِلْماً أُولَئِک الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَی الْمَخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إِلَیهِمْ...
علتی برای محبت خدا وجود ندارد برای اینکه محبت صفت ذاتی خداست.
بحث توحید بحث مفصلی است علامه حسینی تهرانی کتاب ده جلدی الله شناسی در بحث توحید دارد.
در بحث کلامی توحید، چهار موضوع مطرح می شود : توحید ذاتی ، صفاتی، افعالی و عبادی
در توحید صفاتی تأکید می شود که صفات خدا عین ذات خداست به عنوان مثال رنگ پنجره جزء ذات پنجره نیست عارضی است و بعدا اضافه شده است ولی رنگ آتش جزء ذات آتش است اول پنجره را می سازند بعد رنگ می زنند ولی در آتش رنگ از خودش است .
مثال دیگر گرمای غذا جزء ذات غذا نیست غذا روی اجاق گاز باشد گرم می شود در یخچال باشد سرد می شود ولی گرمی آتش جزء ذات آتش است. غذای سرد وجود دارد ولی آتش سرد وجود ندارد.
علم ما جزء ذات ما نیست ما هنگام تولد عالم نبودیم به تدریج یاد گرفتیم ولی علم خدا عین ذات خداست همینطور محبت خدا؛ بنابر این صله رحم علت محبت خدا نیست . خداوند دریای محبت است چه ما صله رحم بکنیم چه نکنیم. صله رحم علت بهره مندی ما از محبت خداست . اینكه خداوند می گوید محبت من واجب است بر چنین انسانهائی، این به این معنا نیست كه این كارهای مؤمنین، بر خدا اثر می گذارد و علتی می شود تا محبت خدا بر آنها شامل شود. برای محبت خدا، هیچ عامل بیرونی وجود ندارد. محبت خدا شامل حال همه موجودات، است. برخی از انسانها با این کارها، از آن محبت بهره می برند.
مانند نور خورشید، که در ذات خورشید است. اینطور نیست كه ما آن را روشن می كنیم. ما با كنار زدن پرده ها باعث می شویم روشنائی خورشید وارد اتاق شود. بنابر این كشیدن پرده، علتی برای روشنائی خورشید نیست. خورشید، در ذات خود روشن است، كشیدن پرده، باعث بهره مندی از آن روشنائی، می شود.
اگر علت محبت خارج از ذات خداوند بود، ناپایدار بود؛ چون از ذات خدات و ذات خدا بی پایان است محبت خدا هم بی پایان است. مانند مدرسه محدویت ندارد. در مدرسه اخلاق دانش آموز هر قدر هم خوب باشد نمی تواند در انضباط نمره بالاتر از بیست بگیرد چون محدود است. یا یك استخر، هرچه قدر هم بزرگ باشد، چون متصل به لایه های زیرزمینی عظیم نیست، پس از مدتی، گندیده می شود. اما یك چاله كوچك که متصل به منابع عظیم زیرزمینی است صد سال هم بماند، زلال و تمیز و زیبا است. 
در ادامه می فرماید هر زمانی كه علم این انسان را بالا می بریم، علم دیگری را برای او قرار می دهیم. به عنوان مثال با وجود در، برای ما علمی نسبت به آن سوی در نیست. با باز شدن در، از امکانات پشت آن اطلاع پیدا می کنیم. این علم، كشف مجهول است. با کشف هر مجهولی یک معلوم به معلومات ما اضافه می شود. ظاهرا یکی از آثار و بركات محبت خدا به بنده اش، رسیدن به این علم است بدون هیچگونه محدودیتی؛ به طور تصاعدی، علم می جوشد. هر علمی، علمی می آورد. 
اگر این محبت و علم شامل حال کسی شود این بنده خدا، خدا گونه می شود با چشم خدا می بیند و با گوش خدا می شنود.
حدیث قرب نوافل از احادیث موثق است و وسیله ای برای باز شدن چشم و گوش دل...
چشم دل باز کن که جان بینی        آنچه نادیدنی است آن بینی
قَالَ رسول الله (ص)ِ: إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: «لاَ يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنِ اِسْتَعَاذَنِي أَعَذْتُهُ؛ هميشه بنده‌ من بوسيله نمازهاى نافله و مستحبات به من نزديك مى‌شود در صورتى كه كاملا به من اخلاص دارد تا اينكه او را دوست می دارم پس هر گاه او را دوست داشتم آنچه را كه من مى‌بينم و مي شنوم او هم مى‌بيند و مى‌شنود او به منزله قدرت من است اگر از من چيزى بخواهد به او مي دهم و اگر به من پناه آورد پناهش مى‌دهم.»(إرشاد القلوب، ج ۱، ص۹۱)

محمدرضااسدی بازدید : 39 یکشنبه 29 خرداد 1401 زمان : 20:06 نظرات (0)

یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. اعجاز آن هم در جسمانی بودن آن است.

بحث معراج از نصوص قرآنی است و در نص از آن بحث شده است .

مفسرین هم در تفسیر آیه اول سوره اسری: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ؛ منزه است آن [خدايى] كه بنده‏ اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامون آن را بركت داده‏ ايم سير داد تا از نشانه‏ هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بيناست (سوره اسراء، آیه ۱)  هو در سوره والنجم: « ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى* فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى؛ سپس نزديك آمد و نزديكتر شد تا [فاصله‏ اش] به قدر [طول] دو [انتهاى] كمان يا نزديكتر شد. آنگاه به بنده‏ اش آنچه را بايد وحى كند وحى فرمود (سوره والنجم، آیات ۱۰ـ8)

کتابهای زیادی در مورد معراج نوشته شده است از جمله: معراج در تفسیر سوره والنجم( شهید دستغیب) راهیان کوی دوست (آیت الله مصباح یزدی)

طبق روایت در شب هفدهم ماه مبارک رمضان جبرئیل آمد و پیامبر اکرم (ص) را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و از آنجا سوار بر براق به آسمانها برد هفت آسمان را سیر کردند و هر هر آسمان حوادثی اتفاق افتاد و آیاتی به آن حضرت نشان داده شده که وارد جزئیات نمی شویم.

در بحث معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده که ان شاء الله در بیست، سی جلسه آن را مطرح می کنیم.

گزارش این جلسه را از زبان حضرت علی نقل می کنیم. ظاهرا رسول اکرم(ص) با توجه به اطمینان خاطری که به این شاگردشان داشتند به ایشان گفته اند و آن حضرت به دیگران نقل کرده اند. این حدیث به نقل از حضرت علی (ع) نقل شده است.

رُوِی عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَنَّ النَّبِی(ص) سَأَلَ رَبَّهُ سُبْحَانَهُ لَیلَةَ الْمِعْرَاجِ فَقَالَ یا رَبِّ‌ای الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَیسَ شَیءٌ أَفْضَلَ عِنْدِی مِنَ التَّوَکلِ عَلَی وَ الرِّضَا بِمَا قَسَمْتُ یا مُحَمَّدُ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَعَاطِفِینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَاصِلِینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَکلِینَ عَلَی...

اولین سوال در مورد افضل اعمال بوده است . خداوند به عنوان عالم الغیب و الشهاده که هم سؤال را می داند و هم از فلسفه سوال بباخبر است ابتدا به سؤال جواب می ده سپس به فلسفه سوال

جواب سؤال ساده است اافضل اعمال توکل و رضا به قسمت

فلسف سؤال ؛ خداوند می داند پیامبر می خواهد به عمل به افضل اعمال می خواهد ر پیشگاه خداوند ه محبوبیت برسد لذا خداوند جواب می دهد اگر غرض رسیدن به محبوبیت است من بر خودم واجب کرده ام این افراد را دوست داشته باشم:

1 ـ کسانی به خاطر من همدیگر را دوست دارند

۲ ـ به خاطر من نسبت به همدیگر عطوفت و مهربانی می کنند

۳ ـ به خاطر من صله رحم می کنند

۴ ـ بر من توکل می کنند

خداوند در اینجا خلاصه کرده است در قرآن فرموده است همه چیز باید به خاطر خدا باشد: « قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ بگو در حقيقت نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است (سوره انعام، آیه 162)

برای اینکه بدانیم کارمان خالص برای خداست باید به روش مولایمان علی اقتدا کنیم . آن بزرگوار بعد اینکه افطار سه روز را به ترتیب به مسکین،یتیم و اسیر دادند یک جمله فرمودند:« إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لانُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لا شُكُورًا؛ ما براى خشنودى خداست كه به شما مى ‏خورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏ خواهيم (سوره انسان، آیه۹)

اگر کاری را انجام دادیم و چشمداشت مادی( پول، هدیه و...) و معنوی (تشکر و ...) داشتیم کار خالص برای خدا نیست.

کاری که به خاطر خدا نباشد هباء منثوراست در قیامت دستمان خالی است . وجه مشترک سخنان تمام کسانی که در زندگی برای زندگی(تلویزیون) سه دقیقه در قیامت (کتاب) شنود(کتاب) و... از دوران کما گزارش داده اند این بود که دیدم دستم خالی است ....

محمدرضااسدی بازدید : 28 شنبه 10 اردیبهشت 1401 زمان : 0:05 نظرات (0)

در روایتی به نقل از حضرت علی(ع) رسول گرامی اسلام در شب معراج در تقربی که یافت سوال و جواب با خداوند داشت از جمله صفات اهل دنیا و اهل آخرت؛ وقتی خداوند پیامبر اکرم(ص) را از دوستی با دنیا و اهل دنیا برحذر داشت و به دوستی با اهل آخرت ترغیب نمود رسول اکرم(ص) از خداوند صفات اهل دنیا و آخرت را پرسید که خداوند فرمود: « أَهْلُ الدُّنْیا مَنْ کثُرَ أَکلُهُ وَ ضَحِکهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ قَلِیلُ الرِّضَا لَا یعْتَذِرُ إِلَی مَنْ أَسَاءَ إِلَیهِ وَ لَا یقْبَلُ عُذْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیهِ کسْلَانُ عِنْدَ الطَّاعَةِ شُجَاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیةِ أَمَلُهُ بَعِیدٌ وَ أَجَلُهُ قَرِیبٌ لَا یحَاسِبُ نَفْسَهُ قَلِیلُ الْمَنْفَعَةِ کثِیرُ الْکلَامِ قَلِیلُ الْخَوْفِ کثِیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعَامِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیا لَا یشْکرُونَ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ لَا یصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلَاءِ کثِیرُ النَّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِیلٌ یحْمَدُونَ أَنْفُسَهُمْ بِمَا لَا یفْعَلُونَ وَ یدَّعُونَ بِمَا لَیسَ لَهُمْ وَ یتَکلَّمُونَ بِمَا یتَمَنَّوْنَ وَ یذْکرُونَ مَسَاوِئَ النَّاسِ وَ یخْفُونَ؛ اهل دنیا کسی است که بسیار بخورد و بسیار بخندد و بسیار خشم گیرد و هر اندازه مال داشته باشد، راضی نگردد. به کسی که بدی کرده، عذر نمی خواهد، و کسی که از او عذر بخواهد، نمی پذیرد. هنگام طاعت و عبادت، کسل و هنگام معصیت، شجاع است. آرزویش دراز و مرگش نزدیک است و خود را محاسبه نمی کند، سودش به دیگران کم و گفتارش بسیار است. ترسش (از خدا) اندک و هنگام خوردن غذا بسیار شاد است، و هنگام رسیدن نعمت از خدا سپاسگزاری نمی کند و موقع بلا صبر ندارد. مردم را با دیده تحقیر می نگرد و خود را می ستاید که چنین و چنان کردم؛ در حالی که کاری صورت نمی دهد و به چیزی که از او نیست و دیگران را دعوت می کنند و بر دیگران (اگر کاری کوچک کرده باشند) منّت می گذارند و همواره از بدی‌های مردم سخن می گویند» رسول گرامی اسلام(ص) سؤال نمود اینها تمام عیب های اهل دنیاست؟ خداوند فرمود: « یا أَحْمَدُ إِنَّ عَیبَ أَهْلِ الدُّنْیا کثِیرٌ فِیهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ لَا یتَوَاضَعُونَ لِمَنْ یتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِینَ حُمَقَاءُ یا أَحْمَدُ إِنَّ أَهْلَ الْخَیرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ کثِیرٌ حَیاؤُهُمْ قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ کثِیرٌ نَفْعُهُمْ قَلِیلٌ مَکرُهُمْ النَّاسُ مِنْهُمْ فِی رَاحَةٍ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی تَعَبٍ کلَامُهُمْ مَوْزُونٌ مُحَاسِبِینَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَعَیبِینَ لَهَا تَنَامُ أَعْینُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ أَعْینُهُمْ بَاکیةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکرَةٌ إِذَا کتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِینَ کتِبُوا مِنَ الذَّاکرِینَ فِی أَوَّلِ النِّعْمَةِ یحْمَدُونَ وَ فِی آخِرِهَا یشْکرُونَ دُعَاؤُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَرْفُوعٌ وَ کلَامُهُمْ مَسْمُوعٌ تَفْرَحُ بِهِمُ الْمَلَائِکةُ وَ یدُورُ دُعَاؤُهُمْ تَحْتَ الْحُجُبِ یحِبُّ الرَّبُّ أَنْ یسْمَعَ کلَامَهُمْ کمَا تُحِبُّ الْوَالِدَةُ الْوَلَدَ وَ لَا یشْغَلُونَ عَنْهُ طَرْفَةَ عَینٍ وَ لَا یرِیدُونَ کثْرَةَ الطَّعَامِ وَ لَا کثْرَةَ الْکلَامِ وَ لَا کثْرَةَ اللِّبَاسِ النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَی وَ اللَّهُ عِنْدَهُمْ حَی کرِیمٌ یدَعُونَ الْمُدْبِرِینَ کرَماً وَ یزِیدُونَ الْمُقْبِلِینَ تَلَطُّفاً قَدْ صَارَتِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَهُمْ وَاحِدَةً ....‌ .‌ای احمد! دنیا پرستان زشتی‌های بسیاری دارند، از جمله نادان هستند و احمق و به استاد خود احترام نمی گذارند و خود را عاقل و خردمند می دانند، و حال اینکه نزد عارفان، گروهی احمق هستند.‌ای احمد! اهل خیر و آخرت، صورت‌های نحیف و لاغری دارند و حیای ایشان بسیار و حماقتشان اندک و سودشان به دیگران بی‌شمار و نیرنگشان کم است و مردم از دستشان در آسایشاند و نفسشان در رنج، گفتارشان وزین است و خود را محاسبه می کنند و نفس را به زحمت می اندازند. چشمانشان می خوابد، اما دل‌هایشان بیدار است. چشمانشان گریان و دل‌هایشان به یاد من است. هنگامی که مردم از غافلان نوشته شوند، ایشان از ذاکران محسوب می گردند. در آغاز نعمت حمد خدا را و در آخرش شکر او را به جا می آورند. دعایشان به نزد خدا بالا می رود و کلامشان شنیده می شود و فرشتگان را شاد می کند و دعایشان به زیر عرش می رسد و خداوند دوست می دارد آن را بشنود، چنان که مادر و فرزند را، و لحظه ای از خدا غافل نمی گردند. زیادی طعام و غذا را نمی خواهند، و لباس‌های بسیار برای خود تهیه نمی کنند. مردمان (دنیاپرست) نزد ایشان چون مرده تلقی می گردد و خدا را حی و بزرگوار می دانند. پشت کنندگان را به (خدا) دعوت می کنند و به واردین، مهربانی بسیار کنند و دنیا و آخرت در نظرشان یکسان است...

محمدرضااسدی بازدید : 387 جمعه 12 آذر 1400 زمان : 14:18 نظرات (0)

رفرف نام یکی از دو اسب پیامبر اکرم(ص) در شب معراج:

ز رفرف بر رف طوبی علم زد            وز آنجا بر سر سدره قدم زد

نظامی

بنا بر روایات، پنجمین وسیله ­ای که رسول اکرم(ص) در شب معراج از آن استفاده نمودند رفرف بود. آلوسى، در کتاب تفسیرش به نقل از علائی می ­نویسد: «أنه کان للنبی علیه الصلاة و السلام لیلة الإسراء خمسة مراکب، الأول البراق إلى بیت المقدس، الثانی المعراج منه إلى السماء الدنیا، الثالث أجنحة الملائکة منها إلى السماء السابعة، الرابع جناح جبریل علیه السلام منها إلى سدرة المنتهى، الخامس الرفرف منها إلى قاب قوسین و لعل الحکمة فی الرکوب إظهار الکرامة؛ همانا در شب معراج، پیامبر(ص) پنج مَرکب داشته ­اند: اول بُراق، تا بیت المقدس، دوم معراج، از بیت المقدس تا آسمان دنیا، سوم بال‌های ملائک، از آسمان دنیا تا آسمان هفتم، چهارم بال جبرئیل، از آسمان هفتم تا سدرة المنتهی، پنجم رفرف، از سدرة المنتهی تا قاب قوسین و چه بسا حکمت در سوار شدن پیامبر بر اینها به‌خاطر کرامت و عظمت اوست.»(ر.ک: روح المعانى فى تفسیر القرآن­ العظیم، ج8، ص11)

در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است که فرمودند: «سپس مرا تا زیر عرش بالا بردند و سپس رفرف سبز رنگ به من نزدیک شد و رفرف به اذن خدا مرا به سوی پروردگارم بالا برد تا این‌که نزدیک خدا شدم»(بحارالأنوار، ج‏36، ص162)

البته در برخی روايات از دو مرکب صحبت شده است: براق و رفرف؛ براق پيامبر اعظم(ص) را از مکه به بيت المقدس برد و رَفْرَف، آن حضرت(ص) را تا سدرة المنتهی رساند. رَفرف از براق لطيف‌تر و سريع‌تر و بسيط‌تر بود.(ر.ک: معراج محمد(ص)، ص79)

محمدرضااسدی بازدید : 94 سه شنبه 25 آبان 1400 زمان : 9:02 نظرات (0)

    معراج وسیله عروج به مقام قرب الهى است. با توجه به اینکه نماز باعث تعالی روح و عامل رسیدن به درجات بالای معنوی است، آن را یکی از معارج دانسته ­اند. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند: «الصلاة مِعراج المؤمِن؛ نماز وسیله عروج مومن است.»(‌تفسيرالرازی، ج‌1، ص226) بی­ شک هر نمازی ـ به نسبت کیفیتش ـ تا اندازهٴ خاصی عروج دارد.

         علاوه بر نماز، روزه و حج و جهاد و... هم اگر مخلصانه و صادقانه باشد، می ­تواند وسیله ­ای برای تقرب و عروج باشد؛ به بیان بهتر همه اينها ـ با اندک تفاوتي ـ معراج مؤمن هستند. قرآن مجید به صراحت اعلام کرده ­است سخنان پاک و اعمال صالح به سوی خدا صعود می­ کنند: «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ؛ هر كس عزت مى‏ خواهد عزت از آن خداست‏ سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‏ رود و كار شايسته به آن رفعت مى ‏بخشد و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مى­ كنند عذابى سخت‏ خواهند داشت و نيرنگشان خود تباه مى‏ گردد.»(فاطر، آیه۱۰) بنابر این هر عمل عبادي که «قربةٌ إِلی الله» انجام گيرد، معراج مؤمن است.

       در کنار معارج عام که همه مومنان می ­توانند از آنها برای عروج استفاده کنند، معراج­ های خاصی هم وجود دارد که از بین آنها عروج حضرت عیسی(ع) و معراج پیامبر اکرم(ص) معروف شده است.

      قرآن مجید در مورد عروج حضرت عیسی(ع) ضمن تکذیب شایعه دروغین کشتن و به صلیب کشیدن آن حضرت(ع) یادآوری می ­کند: «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ مَاقَتَلُوهُ وَ مَاصَلَبُوهُ وَ لَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَاقَتَلُوهُ يَقِينًا* بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا؛ و هم از این رو که گفتند: ما مسیح عیسی بن مریم رسول خدا را کشتیم، در صورتی که او را نه کشتند و نه به دار کشیدند، بلکه امر بر آنها مشتبه شد و همانا آنان که درباره او عقاید مختلف اظهار داشتند بدون علم و از روی شک و تردید سخن گفتند، جز آنکه از پی گمان خود می‌رفتند؛ و به یقین مسیح را نکشتند؛ بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد و پیوسته خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است.»(نساء، آیات ۱۵۸ـ157)

       کلیات معراج پیامبر اکرم(ص) در سوره اسراء و جزئیات آن در سوره نجم بیان شده است: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ؛ پاک و منزه است خدایی که در شبی بنده خود را از مسجد حرام به مسجد اقصایی که پیرامونش را مبارک و پر نعمت ساختیم، سیر داد تا آیات و اسرار غیب خود را به او بنماییم که او به حقیقت شنوا و بیناست.»(اسراء، آیه۱) و همچنین: «... وَ هُوَ بِالأُفُقِ الأَعْلَى* ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى ... و آن رسول در افق اعلا بود. آن گاه نزدیک آمد و بر او (به وحی حق) نازل گردید. با او به قدر دو کمان یا نزدیکتر از آن شد.»(نجم، آیات9 ـ7)

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 380
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 59
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 68
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 136
  • بازدید ماه : 1,080
  • بازدید سال : 5,956
  • بازدید کلی : 38,874